کاروان

پرومته من

پرومته گفت

کنار پنجره تاریخ بایستم

مقابل خورشید متظاهر

و سایه ام روی تنش بیفتد .

گفت

تمام سخاوت خورشید

خاکستر کردن است .

گرمای تو دلچسب و سایه ات خنکاست

ازخاک زیر پایت بالامیروم

و تا ظهر

خورشید را برایت می چینم .

 

 

+   کبرا پورپیغمبر ( آذر ) ; ۱٢:٢۱ ‎ب.ظ ; ۱۳٩۱/٤/٤

design by macromediax ; Powered by PersianBlog.ir